پس از بمباران، باید طرحی برای بازتنظیم منطقه ارائه شود

۲۶ ژوئن ۲۰۲۵ | دونالد ترامپ قمار کرد. اما آیا برنده شد؟

او برنامه هسته‌ای ایران را بمباران کرد و بلافاصله آتش‌بس را بر اسرائیل و جمهوری اسلامی تحمیل نمود — و آن هم بدون حتی یک تلفات آمریکایی. این برای او نوعی اثبات موفقیت است، مخصوصاً در برابر منتقدانی مثل این روزنامه، که نگران واکنش شدید ایران بودند.

اما ریسک نظامی تنها نیمی از معادله بود: سؤال اساسی‌تر این است که آیا آمریکا توانسته با این حمله، ایران را از دستیابی به سلاح هسته‌ای بازدارد یا نه. بهترین راه برای رسیدن به این هدف، آن است که ترامپ اکنون یک توافق کامل هسته‌ای با رژیم ایران به دست آورد. او می‌تواند با فشار بر منطقه برای حل مشکلات از طریق تجارت و سرمایه‌گذاری – به جای جنگ – این هدف را تقویت کند. این کارها دشوارند، اما اگر ترامپ حتی بخشی از آن‌ها را محقق کند، موفقیتی به دست آورده که رؤسای‌جمهور پیش از او از رسیدن به آن بازمانده‌اند.

ارزیابی اولیه و اختلاف‌نظرها

نقطه شروع باید بررسی میزان خسارت وارده به سه مرکز هسته‌ای در ایران توسط ۱۴ بمب سنگرشکن و حدود ۳۰ موشک کروز باشد. ترامپ طبق معمول ادعا کرد که برنامه هسته‌ای ایران را “نابود کرده”، اما تنها چند روز بعد، ارزیابی محرمانه‌ای از آژانس اطلاعات دفاعی (DIA) منتشر شد که می‌گفت برنامه ایران تنها چند ماه به عقب افتاده. این ارزیابی هم “مقدماتی” بود و هم با “اطمینان پایین”. در عین حال، گزارش‌هایی نیز برخلاف آن منتشر شده‌اند.

صرف‌نظر از این اختلاف‌نظرها، حقیقت محوری این است که بمباران به‌تنهایی قادر نیست برنامه هسته‌ای ایران را به‌طور کامل و قابل راستی‌آزمایی از بین ببرد، و مطلقاً نمی‌تواند دانش هسته‌ای ایران را از بین ببرد. هدف واقعی باید عقب انداختن برنامه یا بهتر از آن، متقاعد کردن ایران به بی‌فایده بودن دنبال کردن سلاح هسته‌ای باشد. حالا صرف‌نظر از میزان خسارت، ترامپ باید این واقعیت را در قالب یک توافق هسته‌ای رسمی به نتیجه برساند.

زمینه منطقه‌ای

ترامپ تنها بر بمب‌افکن‌های آمریکایی تکیه ندارد. عملیات او نقطه اوج یک کمپین اسرائیلی ۲۰ ماهه بود که توانست راهبرد ۲۰ ساله ایران برای گسترش نفوذ در منطقه را در هم بشکند. برنامه هسته‌ای ایران میلیاردها دلار هزینه برداشت اما نه تنها مانع حمله نشد، بلکه محرک آن شد. ایران میلیاردها دلار دیگر را خرج شبکه‌ای از شبه‌نظامیان و گروه‌های نیابتی در منطقه کرد — از جمله برای بازدارندگی اسرائیل — اما پس از حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل این شبکه نیابتی را تکه‌تکه کرد.

ایران در دو راهی

رژیم ایران اکنون در دو راهی است: یا می‌تواند دوباره به‌دنبال ساخت بمب برود — که اگر کشف شود، ایران منزوی شده و با دور جدیدی از حملات مواجه می‌شود — یا می‌تواند مسیر متفاوتی در پیش بگیرد. این مسیر می‌تواند با پذیرش این واقعیت باشد که مبارزه انقلابی علیه اسرائیل و آمریکا شانسی برای پیروزی ندارد و اینکه مشارکت مسالمت‌آمیز برای امنیت و رفاه خودشان بهتر است، به‌ویژه برای فرماندهان نظامی که به‌تدریج روحانیون را کنار زده‌اند.

ترامپ می‌تواند با پیشنهاد یک توافق هسته‌ای که به نفع همه باشد، در تصمیم ایران تأثیر بگذارد. آمریکا باید از ایران بخواهد ذخایر اورانیوم غنی‌شده با درصد بالا را کنار بگذارد و بازرسی‌های سخت‌گیرانه بین‌المللی را بپذیرد. در مقابل، ایران می‌تواند در چارچوب یک کنسرسیوم چند کشور، غنی‌سازی در سطح پایین برای سوخت نیروگاه را ادامه دهد. در عوض، مذاکرات باید بر لغو تحریم‌های آمریکا و اروپا و رفع تهدیدها متمرکز شود.

چالش‌ها و فرصت‌ها

اما این روند ساده نخواهد بود. یکی از مهم‌ترین پرسش‌ها سرنوشت ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده با درصد بالا در ایران است که در حملات هدف قرار گرفت. کسی به گفته‌های ایران اعتماد ندارد، اما اثبات نبودِ این مواد برای رژیم دشوار خواهد بود، همان‌طور که بازرسان هم نمی‌توانند پس از بمباران گسترده، از وجود یا عدم وجود همه کیلوگرم‌ها اطمینان حاصل کنند. ایران نیز به کسی اعتماد ندارد، حتی به بازرسان.

در همین راستا، ترامپ باید فراتر از مذاکرات هسته‌ای فکر کند و با ایجاد تغییر در معادلات منطقه‌ای، انگیزه ایران برای حرکت به سوی سلاح هسته‌ای را کاهش دهد. اسرائیل اکنون قدرت نظامی مسلط منطقه است. بعد از ۷ اکتبر، بسیاری از اسرائیلی‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که بقاء نیازمند استفاده مداوم از زور است. ارتش این کشور کوچک‌ترین تهدیدی را در لبنان و سوریه هدف قرار می‌دهد. برخی گروه‌های راست افراطی در دولت اسرائیل حتی می‌خواهند از این قدرت برای الحاق مناطق فلسطینی استفاده کنند.

فرصت تاریخی برای صلح

اما اکنون که اسرائیل در برابر ایران پیروز شده، باید ورق را برگرداند — همان‌طور که پس از جنگ ۱۹۷۳ با مصر چنین کرد یا در سال ۲۰۲۰ با توافق‌های ابراهیم آغاز نمود. هدف بعدی باید توافق مشابهی با عربستان سعودی باشد. اما این نیازمند آتش‌بس در غزه، پذیرش اصل راه‌حل دو کشور (دو دولت مستقل) و پایان دادن به وضعیت دائمی جنگ است.

رسیدن به یک توافق هسته‌ای و عادی‌سازی روابط بسیار سخت است — مخصوصاً برای رئیس‌جمهوری که تمرکز کمی دارد و اغلب بداهه‌گویی می‌کند. اما ترامپ مزایایی دارد: او رهبر بلامنازع حزب جمهوری‌خواه است، بنابراین بنیامین نتانیاهو نمی‌تواند در کنگره از او پیشی بگیرد. با کمک‌هایی که به اسرائیل کرده، حالا قدرت آن را دارد که بر همه فشار بیاورد — همان‌طور که در ۲۴ ژوئن در کاخ سفید با قاطعیت خواهان رعایت آتش‌بس از سوی اسرائیل شد.

اگر ترامپ خسته شود…

اما اگر ترامپ علاقه‌اش را از دست بدهد — که اصلاً بعید نیست — آینده تاریک خواهد بود. اگر برنامه هسته‌ای ایران دوباره جان بگیرد، اسرائیل بار دیگر حمله خواهد کرد. اما بار دوم یا سوم، این حملات هم از نظر فنی دشوارتر و هم از نظر دیپلماتیک پرهزینه‌تر خواهند بود. ایران تجربه می‌آموزد و جهان از توسل مداوم به جنگ خسته می‌شود. آمریکا نیز ناچار خواهد شد منابع نظامی و تمرکز سیاسی خود را از آسیا به خاورمیانه بازگرداند. در نهایت، بمباران‌ها ممکن است بی‌ثمر به‌نظر برسند و شکاف بین آمریکا و اسرائیل را عمیق‌تر کنند.

ترامپ قمار کرده — و اگر می‌خواهد برنده شود، کار سختی در پیش دارد. ■