رسیدن به صلح با فلسطینی‌ها بسیار سخت‌تر از مقابله با رژیم ایران یا شیعیان لبنان است

ترجمه مقاله اکونومیست

۳ ژوئیه ۲۰۲۵، ساعت ۰۵:۵۳ صبح | اورشلیم

برای دونالد ترامپ، صلح ساده به نظر می‌رسد. در اول ژوئیه، رئیس‌جمهور آمریکا در شبکه‌های اجتماعی اعلام کرد که اسرائیل با «شرایط لازم» برای آتش‌بس در غزه موافقت کرده است. این‌که نه حماس – اسلام‌گرایانی که هنوز بر بخش‌هایی از غزه حکومت می‌کنند – و نه خود اسرائیل این ایده را تأیید نکرده‌اند، ظاهراً اهمیتی نداشت. ترامپ هشدار داد که در غیر این صورت، اوضاع «فقط بدتر خواهد شد».

اما پایان دادن به جنگ در غزه بارها و بارها اثبات کرده که به هیچ وجه ساده نیست. در طول ۲۱ ماه درگیری، فقط دو آتش‌بس موقت برقرار شده، اما صلحی پایدار حاصل نشده است. اسرائیل همچنان روزانه ده‌ها فلسطینی را می‌کشد. این را با درگیری‌های اخیر اسرائیل با دشمنانی بسیار قدرتمندتر مقایسه کنید. جنگ اسرائیل با ایران ۱۲ روز طول کشید؛ پیروزی بر حزب‌الله – میلیشیای قدرتمند شیعه در لبنان – تنها هشت هفته عملیات زمینی زمان برد. اما در غزه، دولت اسرائیل حتی نمی‌تواند مشخص کند که «پایان جنگ» دقیقاً چه معنایی دارد. شاید این فقط یک فصل دیگر از درگیری صدساله میان یهودیان و فلسطینی‌ها باشد که با آتش‌بس به پایان نمی‌رسد.

یا شاید این بار متفاوت باشد. یکی از مشاوران بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، می‌گوید که او «خوش‌بین» است. فرمانده نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF) معتقد است که اسرائیل تقریباً به اهداف جنگی خود در غزه رسیده است. متحدان تندروی نخست‌وزیر با آتش‌بس مخالف‌اند، اما رهبر اپوزیسیون، یائیر لاپید، وعده داده که از آتش‌بس حمایت خواهد کرد. هفته آینده نتانیاهو برای دیدار با ترامپ به واشنگتن می‌رود، کسی که آشکارا انتظار دارد جنگ پایان یابد.

اما در میدان نبرد، جنگ همچنان ادامه دارد. ارتش اسرائیل بخش عمده‌ای از غزه را تحت کنترل دارد و بار دیگر به غیرنظامیان در شهر غزه دستور داده که برای حملات بیشتر تخلیه کنند. تلفات پیوسته بالا می‌رود. بیش از ۵۰۰ فلسطینی در تلاش برای دریافت غذا از مراکز کمک‌رسانی بحث‌برانگیزی که توسط اسرائیل ایجاد شده‌اند، کشته شده‌اند – و نیروهای اسرائیلی مسئول بیشتر این مرگ‌ها شمرده می‌شوند.

پس چرا اسرائیل همچنان در غزه می‌جنگد، در حالی‌که توانسته بود جنگ‌هایش با ایران و حزب‌الله را سریعاً پایان دهد؟ آن دشمنان چالش‌هایی خاص داشتند: ایران هزاران موشک بالستیک داشت که می‌توانستند به اسرائیل برخورد کنند؛ حزب‌الله، سلاح‌های تأمین‌شده از سوی ایران، نیروهای آموزش‌دیده و کنترل بر بخش‌هایی از لبنان و سوریه را داشت. اما اهداف اسرائیل در ایران و لبنان مشخص و قابل‌دستیابی بود: نابودی جاه‌طلبی‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی و پایان دادن به حضور نظامی حزب‌الله در مرز شمالی اسرائیل. با استفاده از تسلیحات هدایت‌شونده و اطلاعاتی که توسط جاسوسان خوش‌موقع فراهم شده بود، اسرائیل توانست در کارزارهایی نسبتاً کوتاه به اهدافش برسد.

زمانی‌که اسرائیل جنگ در غزه را آغاز کرد، نیز اهداف مشخصی داشت: پایان دادن به حاکمیت حماس، نابودی توان نظامی آن و آزادسازی ۲۵۰ گروگان. از آن زمان، اسرائیل نوار غزه را ویران کرده، تقریباً کل رهبری حماس را ترور کرده و بیش از ۵۵ هزار نفر را کشته است (می‌گوید یک‌سوم آن‌ها رزمنده بوده‌اند). اما حماس هنوز بر بخش‌هایی از غزه کنترل دارد. شاخه نظامی‌اش ضعیف شده، اما کمبودی از جوانان مشتاق نبرد وجود ندارد. و ۵۰ گروگان همچنان در اسارت هستند.

با طولانی شدن جنگ، اسرائیل دچار «لغزش مأموریتی» شده است. رهبرانش به طور مبهم از «پیروزی کامل» صحبت می‌کنند. اما معدودی از مقامات امنیتی باور دارند که می‌توان در غزه دستاورد بیشتری از طریق نظامی کسب کرد. پنج لشکر ارتش اسرائیل در آن‌جا مستقرند. یکی از افسران می‌گوید: «در واقع داریم منتظر آتش‌بس هستیم. پیشروی خاصی در زمین نداریم». بیشتر اسرائیلی‌ها خواهان آتش‌بس‌اند. تنها اقلیتی فکر می‌کنند که نابودی کامل حماس از طریق تخلیه غزه و باقی ماندن نیروهای اسرائیلی در آن‌جا عملی یا مطلوب است. اما همین اقلیت است که قدرت نتانیاهو را حفظ کرده است.

تصمیم اسرائیل برای ادامه حملات در غزه فراتر از تاکتیک‌های نظامی و محاسبات سیاسی است. اور رابینوویتس از دانشگاه عبری می‌گوید: «اسرائیل برای بیش از نیم قرن نتوانسته در مورد راهبرد ملی خود تصمیم بگیرد. آیا نهایتاً خواهان توافقات دیپلماتیک است یا در پی مأموریتی مسیحایی برای سرزمین بزرگ اسرائیل؟» جنگ‌های اسرائیل با ایران و حزب‌الله، او ادامه می‌دهد، «کارزارهای کلاسیک ضدتکثیر سلاح» بودند، جایی که هدف، تضعیف توان دشمن و کشاندن آن به توافق کنترل تسلیحاتی از طریق دیپلماسی بود. اما در غزه، نخست‌وزیر و متحدان فوق‌مذهبی‌اش «درگیر جنگی مسیحایی هستند که بر هر راهبرد عمل‌گرایانه‌ای غلبه دارد».

تام سگف، مورخ اسرائیلی، می‌گوید که اسرائیل توانست با مصر و اردن به صلح برسد چون اختلافاتشان بر سر تعیین مرزها بود. شاید چنین صلحی با ایران نیز ممکن باشد. «اما با فلسطینی‌ها، اسرائیل با درگیری‌ای روبه‌روست که ریشه در هویت ملی هر دو طرف دارد.» غزه، که بیشتر ساکنانش از نوادگان آوارگان نکبت ۱۹۴۸ هستند، «هنوز راه‌حلی ندارد». حتی بسیاری از اسرائیلی‌هایی که با رؤیای پاک‌سازی قومی راست‌گرایان تندرو در غزه مخالف‌اند، آینده‌ای جایگزین برای رابطه با آن نمی‌بینند. «حماس آماده بود بیش از ۵۰ هزار نفر را برای رؤیای جایگزینی اسرائیل فدا کند. و اسرائیل هم آماده بود همان ۵۰ هزار نفر را در توهمی که غزه دیگر تهدیدی نخواهد بود، بکشد.»

شارونا مازالیان از مرکز مطالعات ایران در دانشگاه تل‌آویو می‌گوید: «برخلاف غزه که فقط نفرت می‌بینیم، بیشتر تعاملات بین اسرائیلی‌ها و ایرانی‌ها در شبکه‌های اجتماعی بسیار مثبت است». او می‌افزاید، این دو کشور تا پیش از انقلاب اسلامی متحد بودند. «اتحادی که بر پایه غیرعرب بودن هر دو کشور و موقعیتشان به‌عنوان بیگانگان در خاورمیانه شکل گرفت.» به باور دکتر مازالیان، اکنون اسرائیلی‌ها و ایرانی‌ها دشمن مشترکی به نام رژیم ایران دارند: «بی‌صبرانه منتظرند دوباره در صلح زندگی کنند». اما برای غزه، چنین امیدی وجود ندارد. ■