اما پیامدهای آن نامشخص است
ترجمه مقاله مجله اکونومیست | ۲۶ ژوئن ۲۰۲۵، ساعت ۹:۰۵ صبح
آتشبسی که همه را غافلگیر کرد
توافقهای آتشبس معمولاً برای کشورهایی که باید شلیک را متوقف کنند، غافلگیرکننده نیست. اما دقیقاً همین اتفاق در نیمهشب ۲۳ ژوئن رخ داد؛ دوازدهمین روز جنگ میان اسرائیل و ایران. دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در شبکههای اجتماعی (کجا غیر از آن؟) پایان جنگ را اعلام کرد و مدعی شد طرفین از او برای صلح التماس کردهاند. این اعلام، اسرائیل و ایران را غافلگیر کرد و چند ساعت طول کشید تا آن را تأیید کنند.
پیش از آن، خاورمیانه در انتظار گسترش جنگ بود. ایران تهدید کرده بود که به حملات آمریکا در ۲۲ ژوئن، که سه مرکز هستهای آن را هدف قرار داده بود، پاسخ خواهد داد. متحدان آمریکا در خلیجفارس نگران بودند که هدف حمله باشند. اما واکنش ایران بیشتر نمادین بود: بارانی از موشک به سمت پایگاه العدید در قطر که پیشاپیش به قطر و آمریکا اطلاع داده شده بود. کسی آسیب ندید.
این حمله، انگیزه نهایی ترامپ برای پایان دادن به جنگ شد. او با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل تماس گرفت و گفت که بهزودی آتشبس را اعلام خواهد کرد. نتانیاهو که برای حمله به ایران از آمریکا کمک گرفته بود، چارهای جز پذیرش نداشت. ترامپ از قطر خواست تا پیام را به ایران منتقل کند. قطر، که ساعاتی قبل بمباران شده بود، در موقعیت عجیبی به عنوان میانجی قرار گرفت. ایران، که بهشدت آسیب دیده بود، سریعتر پذیرفت.
علیرغم برخی نقضهای اولیه، توافق آتشبس فعلاً پابرجاست. ترامپ در ۲۵ ژوئن اعلام کرد که آمریکا و ایران هفته آینده مذاکراتی برگزار خواهند کرد.
چه کسی چه چیزی به دست آورد؟
همه طرفها میتوانند ادعا کنند که به اهداف اصلی خود رسیدند. اسرائیل به برنامههای هستهای و موشکی ایران ضربه جدی وارد کرد. رژیم ایران، با وجود ضعف، باقی ماند. ترامپ بدون گرفتار شدن در جنگی طولانی، بمبهایش را رها کرد. کشورهای خلیجفارس نیز از حملهای ویرانگر در امان ماندند.
اما پرسش اینجاست که این دستاوردها تا چه زمانی پایدار خواهند بود. یک سناریوی خوشبینانه این است که آتشبس ترامپ به دیپلماسی جدی و آرامش پایدار منجر شود. اما سناریوی محتملتر، زمینهسازی برای درگیریهای آینده میان آمریکا، ایران و اسرائیل است.
تلفات ایران، ناکامی در پاسخ
رژیم ایران از پایان جنگ نفس راحتی کشید؛ چراکه در ۱۲ روز جنگ تلفات سنگینی داد. اسرائیل بسیاری از فرماندهان نظامی، از جمله رئیس برنامه موشکی و فرمانده سپاه پاسداران را ترور کرد. جتهای اسرائیلی دهها سامانه پدافند هوایی و احتمالاً دو سوم پرتابگرهای موشکی ایران را نابود کردند. بیش از ۶۰۰ نفر، از جمله غیرنظامیان، کشته شدند.
آسیب به برنامه هستهای ایران هنوز بهطور دقیق روشن نیست. اسرائیل و آمریکا تاسیسات غنیسازی در فردو، نطنز و اطراف اصفهان را هدف قرار دادند، اما میزان تخریب و اینکه چه بخشی از تجهیزات به مکانهای دیگر منتقل شده، مشخص نیست.
در پاسخ، ایران عملکرد ضعیفی داشت. هیچ جت اسرائیلی را سرنگون نکرد و تنها چند پهپاد را نابود کرد. از میان ۵۳۲ موشک شلیکشده به اسرائیل، تنها ۳۱ موشک به مناطق مسکونی اصابت کرد؛ مابقی رهگیری، خطا یا به بیابانها برخورد کردند. حملات ایران ۲۸ کشته و تخریب ساختمانهایی را در پی داشت، اما نتوانست اهداف استراتژیکی چون پایگاههای هوایی را هدف بگیرد. گروههای نیابتیاش مانند حماس و حزبالله نیز که پیشتر از اسرائیل شکست خورده بودند، کمکی نکردند.
آینده: فشار نظامی یا مذاکره؟
اسرائیل با چالشی اساسی روبروست: چگونه این موفقیتها را حفظ کند؟ ایران تلاش خواهد کرد زرادخانه و برنامه هستهای خود را بازسازی کند. هرچند تحریمها و کمبود تامینکنندگان مانند روسیه این روند را کند میکند، اما تهدید مجدداً رشد خواهد کرد.
یکی از گزینهها برای اسرائیل، ادامه سیاستهای حداکثری مشابه در سوریه و لبنان است: آتشبس با حزبالله را در نوامبر پذیرفت، اما همچنان به حملات هوایی ادامه میدهد. در سوریه نیز، حملات مداوم و اشغال بخشهایی از جنوب این کشور و استفاده از دروزیها بهعنوان نیروی نیابتی، بخشی از راهبرد است. اما اعمال چنین راهبردی در برابر ایران، کشوری بزرگ و دوردست، دشوار و پرهزینه است.
جنگ اخیر، که روزانه حدود ۱۰۰ مأموریت هوایی داشت، فشار سنگینی بر نیروی هوایی و اقتصاد اسرائیل وارد کرد. ادامه چنین جنگی برای یک سال، معادل ۲۰٪ تولید ناخالص داخلی کشور هزینه دارد. آمریکا بخشی از این هزینه را تقبل کرد، اما شاید برای جنگی دائمی در خاورمیانه انگیزهای نداشته باشد.
دیپلماسی: فرصتی از موضع قدرت؟
اسرائیل اکنون شاید بتواند از موضع قدرت مذاکره کند. حتی پیش از جنگ با ایران، مذاکراتی با حماس در جریان بود که میتوانست منجر به آتشبس ۶۰ روزه شود. حال که ایران تضعیف شده، ممکن است حماس نیز انعطافپذیرتر شود. در سوریه نیز دولت جدید آمادگی مذاکره دارد.
اما مذاکره با ایران پیچیدهتر است. جمهوری اسلامی حاضر به مذاکره مستقیم با اسرائیل نیست. ولی مقامات امنیتی اسرائیل میدانند که بدون توافقی برای محدود کردن برنامههای موشکی و هستهای ایران، آتشبس پایدار نخواهد ماند. ترامپ برای توافقی جدید باید ماهها مذاکره کند و امتیازاتی از ایران بگیرد؛ اما جمهوری اسلامی تاکنون هیچ نشانهای از تمایل به عقبنشینی نشان نداده است.
ترس از فروپاشی یا افراط؟
رژیم ایران در حال حاضر وانمود به پیروزی میکند. در ۲۴ ژوئن، راهپیماییهایی برای جشن پیروزی برگزار شد (با حضور نهچندان پرشور). در واقع، حکومت دچار وحشت شده و صدها مظنون به جاسوسی برای اسرائیل را دستگیر و دستکم ۶ نفر را اعدام کرده است.
رهبر جمهوری اسلامی، علی خامنهای، ۸۶ ساله است و پیش از جنگ نیز بحث جانشینیاش مطرح بود. اکنون تصمیمگیری به شورایی متشکل از فرماندهان سپاه واگذار شده است. «کشور عملاً تحت حکومت نظامی است»، یکی از ناظران گفت.
پیش از جنگ، رژیم دچار اختلافات داخلی بود. جناحهای نظامی، اقتصادی و ایدئولوژیک بر سر قدرت رقابت میکردند. اما جنگ باعث وحدت موقت آنها شد. نفرت عمومی نیز تا حدودی کمرنگ شد، و بسیاری از مخالفان داخلی به دفاع از کشور فراخوانده شدند.
اما این اتحاد احتمالا زودگذر است. جنگ ایران و عراق در دهه ۸۰، وحدت واقعی در پی داشت چون تهاجمی از سوی همسایه بود. اما این بار، رژیم خود آغازگر جنگی پرهزینه با کشوری دوردست و بدون اختلافات طبیعی بوده است. این احتمال وجود دارد که رژیم به مرور زمان بیشتر تضعیف شود.
نقش آمریکا، تکرار تاریخ؟
ترامپ ادعا میکند درگیر جنگهای بیپایان نخواهد شد. هیچ برنامهای برای اعزام نیرو به ایران وجود ندارد. اما تاریخ دخالتهای آمریکا در خاورمیانه معمولاً به باتلاق تبدیل شده است. از مأموریت صلحبانان ریگان در لبنان گرفته تا حمله هوایی اوباما به لیبی. ایران نیز از دوران گروگانگیری در دوره کارتر، همواره آمریکا را به چالش کشیده است.
تنها راه برای جلوگیری از تکرار این وضعیت، توافقی واقعی با ایران است. ترامپ خواهان توقف کامل غنیسازی و واگذاری ذخایر اورانیوم غنیشده است، اما ایران همواره این حق را خط قرمز دانسته. احتمالاً پیشنهادات اقتصادی ترامپ برای تبدیل ایران به کشوری «موفق» جذابیتی برای تندروها نخواهد داشت.
نگرانی کشورهای خلیجفارس
کشورهای خلیجفارس از ایران خوششان نمیآید؛ ایران به پالایشگاههای عربستان حمله کرده، کشتیها را در بنادر امارات خراب کرده و حوثیهای یمن را مسلح کرده است. اما از یک جنگ طولانی هم وحشت دارند. این کشورها برای حفظ تصویر خود بهعنوان پناهگاه امن سرمایهگذاران، به ثبات نیاز دارند. صحنههای وحشتزده در مراکز خرید قطر، گرچه برای اسرائیلیها یا ایرانیها جدی نبود، اما برای شاهزادگان خلیجفارس نگرانکننده است.
برخی از آنها در حال بازنگری در رابطه با اسرائیل هستند. امارات و بحرین در سال ۲۰۲۰ اسرائیل را به رسمیت شناختند. عربستان نیز روابط غیررسمی دارد. اما اکنون اسرائیل را عامل بیثباتی میبینند، نه تضمینی برای امنیت.
پایان جنگ یا آغاز بحران؟
ترامپ این جنگ را «جنگ ۱۲ روزه» نامیده، احتمالاً با اشاره به جنگ ششروزه ۱۹۶۷. اما پیامدهای آن، همچون گذشته، شاید سالها بعد مشخص شود. ممکن است ایران در نهایت به یک توافق واقعی روی آورد، و با آتشبس در غزه و تغییرات سیاسی در اسرائیل، منطقه به سوی ثبات پیش رود. اما احتمال دیگر آن است که ایران برای وقتکشی مذاکره کند و پنهانی برنامهاش را بازسازی کند.
در این صورت، آمریکا و اسرائیل باید تصمیم بگیرند که چگونه مهار کنند. کشورهای خلیجفارس هم چارهای جز عقبنشینی ندارند. شاید رژیم ایران در آینده میانهرو شود—شاید هم راه انزوای کامل و ساخت بمب هستهای را برگزیند. ■